<< ابرِ ارغوانی >>

متن مرتبط با «آن روزها پیراهنم بودی» در سایت << ابرِ ارغوانی >> نوشته شده است

وآن وقت!،...

  •    صدا کن مرا و من در طلوع گل یاسی از پشت انگشت های تو بیدار خواهم شد و آن وقت حکایت کن از بمبهایی که من خواب بودم و افتاد حکایت کن از گونه هایی که من خواب بودم و تر شد بگو چند مرغابی از روی دریا .... #سهراب_سپهری (8 لایک) , ...ادامه مطلب

  • نشان به آن نشانِ ؛پل الوار

  • ~~~~   ~~~~~~~~~من سرانجام جاده را سدمیکنم....ب اسیل رویاهای ناگزیرو سرانجام خویش را دوباره پیدا می کنم...آری جهان از ما....~~~~خنده لازم خواهد شد؛خنده ای از سر تَندرستیخنده ی برادری جاودان.هرکس با دیگران،چنان مهربان خواهد شدکه با خویش،همانند زمانی که آدمی به خاطر محبوبیت خود،خویشتن را دوست میدارد.....~~~~~~~~~تصور بفرمایید ؛یکی از آن دو شیرینی دردستان کوچک وتپلی  طفل سیزده- چهارده -شایدم پونزده -شونزده ماهه ای ببوده باشد...() چونان به دایره مینگرد...سپس ها انگشت اشاره نیمه تپلی اش را درمیان دایره ی مارمالاد غوطه ور می سازد...وبه آرامی تا نوک مماخش می آورد و()چونان نظاره مینماید...لابد شما میزنید زیرخنده وآن طفل معصوم ()چون میشود....که ای داد بیداد...شما داشتین فیلم شو برمیداشتین...(البته ..فکرمیکنید ؛انگشت اشاره ی مارمالاد مالی شده اش ...  رو هوا بسان اجازه خانم!؟مانده است...نخیرجانم )فلضا ببایستی خودتان دست بکارشوید و هرآنچه دیدید...اجرا نمایید..که وقتی انگشت اشاره تان تانوک مماخ تان ...یعنی دیدگان لوچ شده تان را بدید...غش غش خنده هاش بلند می شود....()  لابد فکرمیکند؛.. بسان خودش مارمالاد را به پهلو و, ...ادامه مطلب

  • برشى از آن کتاب...

  •  ......... پر سفید یک کبوتر ،چرخ زنان پایین می آید. جلو پایم می افتد. پر را بر می دارم. بو می کنم،بوی آزادی و بوی آسمان می دهد.بغض می کنم........اسکارویلد می , ...ادامه مطلب

  • وآن چند برگ ری ح ان

  • .... ...... این یک دو سه روز نوبت عمر  گذشت  چون آب به جویبار و چون باد به  دشت  هرگز غم  دو روز مرا یاد نگشت  روزی که نیامده است و روزی که  گذشت    ..... ......شلتوک های سبز از خوشه جدا میشن ؛جهت تفت دیده شدن. ....حتما شما توی منزل ذرت پفیلا درست  نمودید (؟!؟) حالا ما توی تابه ی روی شلتوک رو تفت ناک می نماییم و آن شیره ی برنج عینهو ذرت های گرمادیده ترق تروق ناک که شدن ؛اجاق خاموش که شد؛شلتوک , ...ادامه مطلب

  • روزها تان پرتقالی بادا....

  • .... ... ..... ..... ..... پرتقالی پوست می کندم. شهرها در آینه پیدا بود. دوستان من کجاهستند؟ روزها شان پرتقالی باد!..... ......که چهره چرخاندیم و... .... .... آیا دختران پرتقال چین میدانند سه پنج شنبه  مانده به آخر پاییز عروسی باغ است؟! ..... ..... چند تصویر از دیروز؛ که دیروز همراه مامان جان مان رفتیم آستانه.  که جای شما سبز یشمی. که بعد زیارت رفتیم دوشنبه بازار آستانه. که بادام زمینی,روزها,پرتقالی ...ادامه مطلب

  • آن سوی پنجره ی شرقی...

  • ...... ....... ....... ....... ...... تصویر چهارم؛همون پنجره ی شرقیه...منتهی ساعت 7:45 صبح چند شنبه؟یادم نیست.چشاتونو مچاله کنید ؛نورخورشید اذیت تون نکنه.  گفته بودم؛!که گنجشککان نوک نوک میزنن؛عطر بوی انبه ی پخته شده می پاچه تو فضا ؛ نسیمم زحمت شو میکشه؛می بره هرکجا..که رفتیم روی صندلی.که  انب, ...ادامه مطلب

  • آن پیراهن!

  • .... مبحث پیراهن مردانه ؛هرگیله  زنی در  فصل کاشت و داشت و برداشت؛از پیراهنه همسر خود ؛جهت کار در مزرعه استفاده میکند؛مزایای این کارمیتوان ؛ چند لارج بودن و راحتی درحین کار-بخاطر دکمه ی آستین ؛که ببسته شود بسان مچ بند کاربرد دارد-وآن جیب پیراهن که؛آدامس-قرص هایی که به دلیل پا درد- فشارخون -عارضه های قلبی....برگ های ریاحین وگل محمدی ،سنبل..انواع شکلاتهاوجدید تر ها هم تلفن همراه  گذاشته می شود؛ولیکن اگر دگمه داشته باشد که چه بهتر ؛وگرنه باکی نیست؛سنجاق قفلی میبندند؛ما خودمان چندین بار به درخواست خود صاحب جیب:دکمه باز نموده :قرص ازجلد جدا نموده ؛در دهان خانم  کارگر روزمزد گذارده؛ایضا آدامس و شکلات و....(دست خودشون گلی بود از من خواستن )بهرجهت؛هیچ کسی عیب و عار نمی داند که؛بلوز همسرپوشیده ؛حتی درزمان غیرکار.کاملا طبیعی ومرسومه اهالی روستایمان هست...√چقدر ما ازدست "نوشا"حرص خوردیم......استاد ایمان ملکی در 20 اسفند 1354- در تهران متولد شد واز دوران کودکی علاقه زیادی به نقاشی داشت.ایشان از 15سالگی فراگیری نقاشی را تحت نظر اولین وتنها معلم خود "استاد کات,آن روزها پیراهنم بودی ...ادامه مطلب

  • گر نگه دارمن آن است که من می دانم....

  • ........ما به این نرده های چوبی میگیم؛دستک سورایی سورایی؛به معنی نشان دهنده راه یاهمان نرده است.خودتان بهترواقفید که سورایی انواع مختلف دارد؛سورایی فلزی-سورایی پلیمری-سورایی سنگی-سورایی بتنی-سورایی کامپوزیتی -(این سورایی با آن صراحی لبریز آرزومندی فرق داره؛) -تصویر- روزهای پایانی شهریورماه سال جاری ثبت شده.توجه به هشتی تصویر داشته باشید!! آن هشتی وهشتی های دور تا دور این بالکن (که مابهش میگیم -تَلار)بسی خطرناک هست -(براى بچه های 9 ماهه تا چهارساله ی بازیگوش ) القصه؛ سالها پیش منزل پدر بزرگ  ازهمین تلار بزرگتر +یک اطاق در منتهی الی تلار که مابهش میگیم؛تَلااوطاق -داشت.یکی از نوه ها  به تنهایی مشغول بازی در وسط تلاربود-نوه نه ماهه عاشق سبدو قابلمه و...بود؛یعنی هرچقدرعروسک و اسباب بازی دور ورش می ریختن ؛می رفت سراغ آبکش و سماپالان و دیگ وبشقاب وبه قول اجی کاسماسه ها؛)...آن روز مذکورنوهه یک سبد قرمز رنگ دستش بود-سبد رو مثله آینه میگرفت تو صورش ؛ازبین لوزی لوزی ها -اطراف و نگاه میکردغش غش میخندید -بعد میگرفت سمت نور خورشید -لوزی های نوردارتو صورتش -چشاشو میچلوندغش غش -بعد,گر نگهدار من آن است که من می دانم,گر نگهدار من آنست که من میدانم ...ادامه مطلب

  • هرکی دل دارد آیینه کند آن دل را...

  • ............مولانا؛چون ترا گرم کند شعشهای خورشید فارغ آیی ز رسالات نسیم سحری ور سلامی شنوی از دو لب یوسف مصر شکراندر شکراندر شکری همه مخمور شدستیم بگو ساقی را تا بکی صرف دهد باده مشتاقی را ,هرکی دلش گرفته,هرکی دلش شکسته,هرکی دلش گرفته و ...ادامه مطلب

  • بادی از آن دورها وزیدو شامه اش معلق شد...

  • .............یکی از آن 42 گونه -داوودی!.... پرسیدم گفتند؛ داوودی از نوعه وحشی هست...(راست وغلط پای خودشون)....عطر وبوش ؛یکم تند تر از داوودی معمولی هست..., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها