<< ابرِ ارغوانی >>

 ~~~~~~~~ مگر چه می خواهم از وطن ؟جز لقمه ای نان و خیالی آسوده!……چه می خواهم.....؟جز تکه ای آفتاب وُبارانی که آهسته ببارد....جز پنجره ای که،روبه عشق و آزادی گشوده شود!....#,شیرکوبیکس پینوشت؛ از آن ،سه دریچه ی گرمُ روشنِ تصویر ...به شما وآفتاب وجود تان ؛سلام می کنم.سلام ،سلام، به دریچه ای که در انتهای غم ،همیشه باز است...سلام ،به رویایِ همیشه بیدار...سلام،به برآوردنِ آرزو... و در نهایت ؛به قولِ جنابِ شاملویِ آتش عنصر؛"تنور دلت گرم"....اجاق دلتان گرم و روشن ... , ...ادامه مطلب

..... ......ولش گول=گل تمشک ......ولش=تمشک ..... تورش انار=انارترش ..... ......مش حسن گاو، خومام رود کنار چرسن دره=گاو مش حسن در کنارخمام رود چرا می کند. ......خان عموبجار =برنجزار خان عمو(درهر زاویه خونه ی نوه مش رمضون قابل مشاهده اس؛) ....باغ مکابج=بلال توی باغ. .....ماکابج بیجی والور سر=پختن بلال روی چراغ نفتی (والور=کلمه فرانسوی ست ؛ارزش،اهمیت،و نام تجاری نوعی چراغ خوراک پزی ؛نفت سوزدارای فتیله  ؛که انصافا غذا پزی روی چونان چراغی علاوه بر کیف ناک.بودنش...کیفیت وطعم ومزه غذا...بینظیر وشاهکار ببوده است.ولاکن گمان می نماییم منظور خانم فروغ ؛از چراغ و دریچه آن ست که؛می خواستن روی چراغ ,دریچه,نسیم,سرخوش ...ادامه مطلب