<< ابرِ ارغوانی >>

متن مرتبط با «دوس» در سایت << ابرِ ارغوانی >> نوشته شده است

کوکو همی زنیم ز مستی به کوی دوست...

  • ..... ......  فوضول خانم می خواست در ادامه ی انگلیزی نوشته بنویسه؛ "ماوراى باورهاى ما ماوراى بودن و نبودن هاى ما! آنجا دشتى است  فراتر از تصورات راست و چپ  تو را آنجا خواهم دید"  که دید!قوس وقزح؟ بدون چک چک وارش ؟؟.. ازآن جهت ابر سیاه رعد و برق دیده ی پدرمادر داری کشیدو....بعد یادش رفت چی میخاست بنویسه!! ......بله عزیزان م....برگ برگ درخت شفتالو رو به زردی ،ببوده است... ..... .زردها بیهوده ق,کوکو,زنیم,مستی,دوست ...ادامه مطلب

  • می دونی دوس دارم چی باشم؟*

  • .... .....  از موضوعی که سردر نیاوردم این بود که چمدان گنده ای گرفته بود دستش. داشت از طرف خیابان  پنجم می آمد و آن چمدان گنده لعنتی را هم با خودش می کشید.زورش هم به آن نمی رسید.موقعی که نزدیکتر شدم، دیدم  که چمدان کهنه خودم است ، همان که وقتی توی مدرسه ووتون بودم ،داشتمش.  هرچه فکر کردم سردرنمی آوردم که فیبی می خواهد آن چمدان را چکار کند. موقعی که به من نزدیک شد گفت > چمدان صاحب مرده از نفس انداخته بودش. گفتم <<فکر می کردم شاید نیای.توی این چمدون چیه؟من هیچی لازم ندارم.همین طور میبینی می خوام برم.حتی چمدون هایی رو که توی ایستگاه گذاشتم ور نمی دارم.توی این چی گذاشتی؟>> فیبی چم,دونی,دوس,دارم,باشم؟ ...ادامه مطلب

  • چواش و دوست فیلسوفان...

  • ...... ...... .....برگ تاک (رزبرگ) ..... ....عنکبوت چه تاری جهت شکار سنجاقک تنیده :/ .... .... چواشستان یکی از جمهوری های خود مختار روسیه است.که پایتخت آن شهر چاباق سر ببوده.ولیکن جمهوری چواش در روسیه مرکزی قرار دارد که یکی از مناطق  متراکم از دیدگاه جمعیت در روسیه است...که مردم چواش یکی از گ, ...ادامه مطلب

  • ازدوست به هر خشمی آزرده نخواهم گشت...

  • .........باقلا؛گیاهی یک ساله با ساقه های علفی از خانواده بقولات.دارای برگهای تخم مرغ شکل و گل هایی  به رنگ سفید با لکه های نامنظم "کبود"رنگ...واین اختلاط و درهمی دورنگ  (سفید و تیره) اصطلاحا گل باقلی می نامند ولیکن این صفتی ست برای اَحول(یا لوچ) که سپیدی وسیاهی   چشم  تقارن طبیعی ندارد...فاویسم ؛یا بیماری باقلایی ،بیماری ارثی خونی است که در اثر نقص آنزیم گلوکز 6 , ...ادامه مطلب

  • ازخیر هست ونیست دنیا ؛به شوق دوست*

  • ........شکوفه ی نه خوج نه به (چقدرعجیب مجیج!!عین دیالود فیلم؛نه باتو نه بی تو!!)ایشونم ؛بهش میگن" خوج" یعنی ؛گلابی؛اینا چندین نوع داره؛عمو ویکی پدیا راجبش نوشته؛(تصویرها آرشیوی هستندوگرنه الان  خوج آخه؟)+نه خوج  نه به؛یعنی خوج (گلابی ) رو پیوند زدن به درخت به؛نتیجه چی شد؟نه اولی نه دومی؛ازاسمش معلومه که؛نه طعم گلابی رو داره؛نه به؛یه مزه ی عجیب قریب...اصن من ندانم چی؟ گمونم بوی دوتا شکوفه ها رو داره؛شکوفه ی گلابی وشکوفه ی به؛ بوی اردی بهشت رو داره ؛ اردی بهشت وانوارمعلقشو.......جهت تو ذهن تون داشته باشین ؛شکوفه های خوج=گلابی؛اضافه شد ؛اون تیغ سبزرنگ هم؛تیغ تنه ی درخت پرتقال هست؛مثل زنبورنوشین شهد تناول...)+عمراون شکوفهه به میوه قد نداد؛باز خداروشکر؛شکوفه اش رو هم دیدیم که بسی؛معطر احوال تشریف داشتند؛معطراحوال یعنی؛هیچ یعنی نداره.خود خودش؛معطراحوال.بله میگفتیم؛برگهاش مثل درخت به؛پرز داره؛منتی فرم برگهاش بیشتر شبیه خوج هست(مثلا چشم ابروش به خوج رفته؛لب لوچه بهی هست ؛اصن مثل دورگه های بامزه هست:|ارغوان بانوراجب همساده های دورگه ی بامزه اش نوشته  بودن ؛)√یکی از عجیج, ...ادامه مطلب

  • مژدگانی بده ؛یک دوست رسید...*

  • ............. تصایر فوق ، " یلدا بانو  " جان ؛جمعه -19آذر ماه سال جاری ؛ثبت نمودن.ایشان از دوستان عزیزمان هستند؛وآشنایی ما با ایشان (مدیون دایی جان کوچیکه مان هستیم )یلدا بانو علاوه بر تدریس ؛مشغول تحصیل در مقطع دکترا هستند.+جزء اون دسته از انسانها هستند که؛ نشته پهلوی شان شدین یقینا گذر زمان حس نخواهید کرد.√موزه میرث روستایی گیلان.(لینگ شم تو لینگ دونی هست)√*سانس آخر؛کجاست؛من میگم رسید.برای نخستین بار؛پ.ن ؛نمی دونم چرا از کلمه "پخته" و "پختگی"..یه همچین چیزهایی؛ارتباط خوبی برقرارنمیکنم.شاید منو یاد مرغ پخته؛گوشت پخته؛یه چیزی درمرحله ی فاسد شدن و...نمی دونم.واقعا نمی دونم.ودیگر این که؛ وقتی می شنوین."دختر ترشیده" ذهن تون میره سمت لغت نامه دهخدا!؟یا معین؟یا فرهنگ عمید؟پس کجا میره!؟دخترهمساده؟بهرجهت  برش گردونید ؟تا مابهش بگیم که;در ولایت ما به دختربچه های نابالغ "بینیشته لاکو"یا همان    "دختر ترشیده" می گویند.چرا؟فرض بفرمایید دختربچه ای  (ازهمان دسته ی ذکر شده)مشغول نقاشی که چه عرض کنم؛خرچنگ غورباق, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها