ی پلا سوخته ای مثل تو...

ساخت وبلاگ

.....

.....

.....

......

......

......

......

......

 اول از همه؛تشکر وسپاس از همه ی عزیزانی که برام دعا کردن و جویای احوالم بودن...خیلی ممنون.خیلی مخلص تونیم؛یعنی خیلی دوستتون داریم...()

......عرضم به حضور مبارک شما ؛

.....

سلام عرض میکنم خدمت یکایک عزیزانی  که قدم رنجه میکنند و ما شاهد رد پای مبارک شان هستیم...و

 سلام علیکم؛ بر شما بدون رد پاهای ارجمند (خاموش ها و روشن ها...)ازهرچه بهترین ها....از برای شما ز خالق هستی خواستارم...

به لطف حق و با دعای عزیزانی چون شما...حال واحوال مان  بحمدالله نکوست...

ولیکن در خاطر مان چون موردی شلنگ تخته گون بود  و خواستیم ثبت نماییم که ؛ زمانی که اندیشه هامان  روی فرکانس شادی تنظیم شوند....همان انعکاس باب میل مان را در دیگران خواهیم دید..که یعنی اگر عشق می خواهیم  ببایستی عشق  بورزیم ؛اگر احترام و مهرورزی می خواهیم....احترام و مهرورز....

(دیگران خانم کید من نه ها!!دیگران؛دیگران منظور مان است؛)

.....

.....(فندک تب داره)

گفته بودم!!دستم قرار بود لای  کشو بمونه هو در کشو بسته بشه!! اون فندک موزیکال توی همون کشوهه بودآی وقتی کوکش پیچونده بشه...()ناژماژی طوره...

که خونه ی خان عمو از اون رادیو قدیمی های کرم قهوه ای لب طاقچه داشتن و از اون درها با اشکال هندسی وشیشه های رنگی پنگی...مستطیل آبی.مربع سبز.مثلت زرد.شش گوشه ی قرمز.اینا نور خورشید لازم بودن که سایه شون بی افته روی قالی گل گلی...و اون پادریه گوسفندی ؛که رادیوهه روی یک فرکانس تنظیم شده بود و دوشاخه اش کشیده میشد و مام دوشاخهه رو میزدیم به پریز و (آیکن پیچوندن  و تنظیم  فرکانس بر روی شادی و...)که انصافا صدای قیژ ویژ رادیوهه خیلی باحال بود(البته هنو روی لبه ی طاقچه هست...خیلی هم میزون کارمیکنه...منتهی اون درها با اشکال خط کش...لاموجودببودن.) آفتاب که می چرخید می رفتیم سراغ سایه های رنگی...که موقع ناها رخان عموتشریف فرما میشدن و قبلش دوشاخه هه رو به پریز میزد(آیکن سرو صداهای عجیب و خش خش های نامفهوم ) اونوقته که میپرسید؛افضل!؟اینو کی پیچوند!؟()؛که زن عمو پاسخ میگفتن ؛ یه پلا سوخته ای مثل تو()که خان عمو غش غش میخندید...(آیکن دو دور چرخیدن رو تو هوای سالن و فرود اومدن روی بالابلندای رخت خواب ها رو با دهن نیمه باز مابقی حضار و خصوصا دخترعمو بزرگه  داشته باشین و بشنوین )؛میدونی ما جان؟دیشب یه موش بالای سقفه بود و همش خرت خرت سروصدا می کرد..ببین!(آیکن انگشت اشاره به سقف)سر تو بگیر بالا موش کوچولو داره نگات میکنه ؛حالا بی زحمت شما ها سر تونو  بگیرین بالا؛که موشه رو ببینید و به انضمام  گریبان مبارک تون؛که ببایستی  قلقک ناک بشه... ( )

بگذیرم؛

شیمی احوال خوب ایسه!؟من کی  میزان بوستم B-)

√همه ی تصاویر واسه فروردین هست.یعنی وقت نکردم تصاویر دو روز تعطیلات عید فطر رو بذارم...ان شاء الله آپلود می نماییم...()

<< ابرِ ارغوانی >>...
ما را در سایت << ابرِ ارغوانی >> دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhaftaflakblue9 بازدید : 132 تاريخ : پنجشنبه 15 تير 1396 ساعت: 23:40