~~~~
~~~~
هزار نوبت اگر خاطرم بشورانیازاین طرف که منم همچنان صفایی هست....
(بخدا که)
عرضم به حضور شما که ؛حوالی ساعت 20:30شب قبل ...ما همراه دادا اینا یک استکان (به قول خودش) غذای میمون ها رو خوردیم...آغا به نه ونیم نکشیده بیهوش شدیم....() دیگه چیزی یادمون نمیاد ...تااینکه بیدارشدیم- دیدیم همجا تاریکه()ازخودمون پرسیدیم ؛ مگه ساعت چنده؟که دیدیم ساعت دیواری :چهارونیم صبحه...بعد یادمون اومد ..دادا بهمون گفته بود؛این یه استکان حال تو... توووپ .عالی .بیست .
امروز هرکی حال مونو پرسید ...گفتیم ؛.توووپ .عالی.خدایا شکرت (:)
√....خب حالا قبض تلفن همراه تون !؟ده هزار ریال.خونه !؟بیست هزار ریال.اصن تماس میگیرین!؟شما ها میزارین!؟چطور ؟اینجوری که نمایشگر تلفن نشون میده ؛شما خودت پنجاه وپنج دقیقه ی پیش تماس گرفتین !! بنطرت حرفی می مونه؟ نکنه دوست داری زنگ بزنم فوت کنم!؟
خداحافظ بابا.خداحافظ:)))
خداحافظ:)))
برچسب : نویسنده : fhaftaflakblue9 بازدید : 139