همین که تو مسیرمن*...

ساخت وبلاگ

.....

....

مش قاسمِ  گلفروش سر کوچه ؛همراه خانم محترمش؛گلفروشی رو اداره میکنه.یه خانومه ماه؛ماه بانو؛باچشم های همیشه سبزش ولبخند مردادیش ؛بگ گرند چهره اش  بسان روزهای نیمه ی خردادی حمیده شده اس؛.

القصه؛برای خانومه مش قاسم ؛سوال پیش اومد که؛شما نرگس ومریم ترکیب میکنید(؟!!)یا هرکدام گلدان جدا گانه و درمکان جدا(؟!!)که اگه باهم میزارین(!!!)ترکیب دوعطر باهم(؟!!؟)

√آقای مش قاسم وهمسرمحترم شون؛ازدوستان دایی جان ها وزن دایی ها هستند؛منتهی نمی دونن ما جزء بستگان وابستگان دایی جان هاهستیم (آیکن مش اسمال) ولیکن ؛برخوردشان عاااالیست ؛دیگه چه کاریه جهت آشناتر...

...گلهای ؛اسطو خودوس 

√تومسیرهمین گل فروشی؛خانومی مدیرمغازه ی آنتیک جات بودن ؛( دوست صمیمی بهتر زآب روان؛ازاین محل رفتن؛بابت رکود اغتثادی وباقی ماجراهای مزخرفش؛رفتن وبستن وجمع کردن) قبل رفتن شون خیلی اتفاقی فهمیدن که؛مابا دوستان مش قاسم اینا نسبت دارم؛ آنچنان محکم کوبیدن به کتف مان ؛بسان برخوردآب جاری بر تخته سنگ در نشیب...(آیکن مش اسمال درد آگین...) که این همه سال(بالغ برهشت سال) بهم نگفتی؟؟گفتم یعنی می خواستین بیشترتخفیف لحاظ کنین!؟که من از قیمتهای مناسب وبرخورد مناسبتر وهمیشه عالیه عجیج مجیدی وحمیده شده ات دلشادم...

+یک شاخه گل ؛هرگلچه یک عطروبو...من چی بگم آخه:|

√*عنوان؛حمیدعسکری؛آهنگی که دوست داشتی.

غمدیوانه همین است که از عقل بدور/باشد اما که خودش هست به پیمانه خویش...

<< ابرِ ارغوانی >>...
ما را در سایت << ابرِ ارغوانی >> دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhaftaflakblue9 بازدید : 129 تاريخ : دوشنبه 27 دی 1395 ساعت: 10:12