ازلی...

ساخت وبلاگ

....

....

چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشی 

چراغ خلوت این عاشق کهن باشی 

بسان سبزه پریشان سرگذشت شبم 

نیامدی تو که مهتاب این چمن باشی 

تو یار خواجه نگشتی به صد هنر ،هیهات

که بر مراد دل بی قرار من باشی

تو را به آینه داران چه التفات بود 

چنین که شیفته ی  حسن خویشتن باشی 

دلی ز نازکی خود شکست  در غم عشق 

وگرنه از تو نیاید که دل شکن باشی 

وصال آن لب شیرین به خسروان دادند 

تو را نسیب همین بس که کوهکن باشی

ز چاه غصه رهایی نباشدت، هرچند 

به حسن یوسف و تدبیر تهمتن باشی 

خموش سایه که فریاد بلبل ازخامی ست 

چو شمع سوخته آن به که بی سخن باشی

....

...تماشای ماهه هویدا تو آسمون ولایت...آن هم میون سر شاخه های  نارون عجیح مجیدی...

وگرنه از تو نیاید که دل شکن باشی!،……

چوپان صدا مون زد؛بیا دم نوش بنفشه با..شاخه نباتی حاظره!

صادقانه عرض کنم؛دم نوش عین دروپنجره های بازاری بود! که تابیای دسگیره بچرخونی!دسته اش میاد تو دستتون!تا بیای پنجره بازکنی!اونم چونان...(البته من از عطرش فهمیدم...)





<< ابرِ ارغوانی >>...
ما را در سایت << ابرِ ارغوانی >> دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fhaftaflakblue9 بازدید : 146 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 2:28